چکیده رساله:
ایده شهر دوستدار کودک در قرن بیستم ارائه شد تا شهرها را برای همه افراد قابل زندگی کند و هدف آن، در صدر قراردادن کودکان بود. امروزه بسیاری کشورها اصول شهر دوستدار کودک را به کار میبندند؛ این در حالی است که غالب فضاهای طراحیشده برای کودکان در ایران، الگوبرداری از تجارب سایر کشورها بدون توجه به زمینه فرهنگی و خاستگاه ارزشی آن است. لذا این رساله نخست به دنبال پاسخ این سؤال است که شهر مناسب کودک از منظر اسلام دارای چه اصولی است؟ سپس با ورود به موردپژوهی، به این سؤال پاسخ میدهد که فضاهای باز محلات در شهر تبریز چگونه میتوانند ضمن توجه به خواست و نیاز کنونی کودکان، در انتقال مفاهیم دینی اسلامی به آنان مؤثر باشند؟
با بررسی منابع فلسفی، عرفانی و کلام اسلامی، همچنین آراء نظریهپردازان در رشد کودک و گردآوری شاخصهای محیطی مؤثر در تعامل دوجانبه کودک و محیط از دو دیدگاه فوق، نحوه تعامل کودک با محیط شهری را از دو منظر اسلامی و غربی بررسی و مقایسه کرده و الگویی ایرانی اسلامی با نام "شهر مربی کودک" ارائه میشود که مطابق آن، شهر مناسب کودک از منظر اسلام در کنار توجه به رویکرد محتوایی (ماهیت نیازهای کودک)، رویکرد فرایندی (توجه به فرایند رشد کودک) را اتخاذ میکند و این دو رویکرد در کنار هم، محیط را به یک مربی فعال تبدیل میکنند. درواقع محیط بلافصل کودک (محله) بهعنوان بستر پرورش رفتارهای دینی، با داشتن ویژگیهای مشخصی در تربیت غیررسمی کودک نقش داشته و محتوای آموزش دینی به کودک را از طریق روشهای آموزش دینی، به او منتقل میکند.
راهبرد مورداستفاده برای تبیین الگوی شهر مربی کودک، استراتژی پژوهش قیاسی و برای سنجش الگوی نظری در مطالعه میدانی، استراتژی پژوهش استقرایی میباشد. شاخصهای محیطی اثرگذار بر انتقال مفاهیم دینی به کودکان از طریق روش دلفی تدقیق شدند. 6 محله در شهر تبریز، انتخاب و با روشهای "مشاهده محقق" با ابزار چکلیست مشاهداتی و "مصاحبه نیمه ساختاریافته" با ابزار پرسشنامه، میزان آشنایی کودکان با محتوای آموزش دینی، بهواسطه حضور یا عدم حضور شاخصهای محیطی، بررسی شد.
یافتهها نشان میدهند محیط در کنار آموزش رسمی در خانه و مدرسه، میتواند در تربیت غیررسمی و انتقال مفاهیم دینی به کودک، نقش "بازدارنده" یا "تقویتکننده" داشتهباشد. "امکان ایجاد قلمرو شخصی" و "حمایت اجتماعی" بهعنوان شاخصهای محیطی تقویتکننده؛ در مقابل، "عدم وجود قرارگاههای رفتاری متنوع"، "عدم وجود چیدمانهای مطلوب دارای قابلیت"، "وجود ریسکهای اجتماعی و کالبدی" و "عدم وجود محیطهای پیچیده و چالشبرانگیز" بهعنوان شاخصهای محیطی بازدارنده در محلات هدف تحقیق هستند.
آنچه این رساله در بعد نظری به دانش میافزاید، دادن یک معنای جدید به مفهوم شهر دوستدار کودک، از طریق افزودن یک بعد جدید به آن است. این تحقیق پس از بررسی این مفهوم و تشخیص مبنا، هدف، اصل و روشهای کاربرد آن، برای هماهنگسازی آن با بستر اسلامی، یک بعد دیگر به آن میافزاید که بعد "ارزشی و دینی اسلامی" است. درواقع این رساله با تغییر در مبنای تفکر غربی پیرامون کودک، اهداف و اصول شهر دوستدار کودک را تغییر داده و مفهوم جدیدی با نام شهر مربی کودک معرفی میکند. آنچه شهر دوستدار کودک را در بستری اسلامی قابل استفاده میکند، درنظرگرفتن خاستگاه ارزشی آن جامعه است. آنچه این رساله در بخش تجربی به دانش میافزاید، ساختن یک مدل با استفاده از دادههای جمعآوریشده از واقعیت، در جهت تدقیق مفهومی که با استدلال منطقی حاصلشده است، میباشد. ازآنجاکه این تحقیق توسعهای و کاربردی میباشد، بخش توسعهای آن در این رساله حاصلشده و بخش کاربردی که متکی به برنامهریزی طراحیمحور است به مقالات تکمیلی واگذار میشود.
کلمات کلیدی: کودک، محیط، تربیت دینی، مربی